وصيتنامه شهيد دانشآموز: امام خميني (ره) را تنها نگذاريد
در وصيتنامه شهيد دانشآموز «پرويز باپيري» آمده است: امام خميني (ره) را تنها نگذاريد و زماني كه تابوت مرا بر سر دست حمل ميكنيد، قرآن كريم و عكس امام خميني (ره) را بر روي تابوتم قرار دهيد.
شهيد دانشآموز «پرويز باپيري» در سال 1348 در منطقه ولايتمدار درهشهر ايلام ديده به جهان گشود؛ وي پس از گذراندن دوران كودكي در 17سالگي در چند نوبت، عازم جبهههاي حق عليه باطل شد تا اينكه 6 اسفند 1366 در 18سالگي و در منطقه قلاويزان به شهادت رسيد. اين شهيد دانشآموز در وصيتنامه خود آورده است:
بنام خداوند بزرگ و هستيبخش؛ به نام خدايي كه توفيق آزادي و خودمختاري را به تمام بندگانش در زمينه انتخاب راه و روش عطا فرمود و با درود و سلام بر امام خميني (ره) و اين پير جماران كه پرچمدار حقانيت شده و امكان آزادي را هر چه بيشتر براي ما فراهم كرده است و با اميد پيروزي رزمندگان اسلام، وصيتنامهام را آغاز ميكنم.
اكنون كه به لطف خدا زخمهايي را از دشمن زبون خورده بودم، التيام پيدا كرده و خود را مهيا ميبينم، جاي ايستادن و درنگ نيست و تصميم گرفتهام كه در اعزام فردا 5 دي به همراه سپاهيان اسلام راهي جبهه حق عليه باطل شوم و با برداشتن اسلحه و يورش بردن به قلب دشمن به استكبار و اربابانش نشان دهم كه مدرسهام سنگر است و سنگرم مدرسه.
در اين موقعيت همه چيز ما در جبهههاست چون رهبرم چنين ميفرمايد كه جنگ از اهم امور است. از طرفي كه ابرقدرتها دست به يكي كردهاند و قصد نابودي و محو اسلام را دارند، حجت بر ما تمام است كه به نداي فرزند امام حسين (ع)، پير جماران لبيك گفته و به سوي جبههها بشتابيم و با فداكاري و رشادت و در نهايت با دادن خون، كار صدام و صداميان را يكسره كنيم و با آزادي كربلا راهي قدس شويم و پرچم پيروزي اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز درآوريم.
پدر، مادر، برادران و خواهران مهربانم، همكلاسيهاي عزيزم، دوستان و آشنايان اين وصيتنامه در صورتي براي شما قرائت خواهد شد كه من شهيد شده باشم و از شما ميخواهم كه براي شهادت من ماتم نگيريد و ناراحت نباشيد، خيال نكنيد كه با رفتن من از اين جهان همه چيز از بين رفته و من به طور كلي مردهام؛ به آيه «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» توجه فرماييد و ماتم را از وجود خود دور كنيد.
مسئله جنگ و جبهه را جدي بگيريد و نسبت به مسائل ديني و اسلامي بيتفاوت نباشيد؛ با نفس سركش خويش مبارزه كنيد زيرا امام خميني (ره) ميفرمايد «سرمنشأ تمام جهادها، جهاد با شيطان باطني است». امام خميني (ره) را تنها نگذاريد و با شهادت من در حفظ شعائر اسلامي بيشتر نسبت به خود، احساس مسئوليت كنيد.
همكلاسيها و برادرانم به شما توصيه ميكنم سنگر مرا خالي نگذاريد و در صورت امكان با برداشتن سلاح من، در پيشبرد اهداف اسلام كوشا باشيد.
خواهران حجاب اسلامي خود را رعايت كنيد و سعي كنيد كه در اين مورد در بين جامعه الگو و نمونه باشيد. زماني كه تابوت من را بر سر دست حمل ميكنيد، كتاب قرآن كريم و عكس امام خميني (ره) را بر روي تابوت من قرار دهيد تا ابرقدرتها و كوردلان بدانند كه من به خاطر قرآن كريم و پيام پيامبرگونه امام خميني(ره) به جبهه رفتم و شهيد شدهام نه به خاطر چيز ديگري.
برچسب ها :
درس شهادت خديجه 7 ساله كه آرزوي معلم شدن داشت
شهيد دانشآموز «خديجه بهاري» هميشه دوست داشت معلم شود؛ گرچه نتوانست در كلاسهاي درس تدريس كند ولي با شهادتش تمام خوبيها را جاودانه كرد.
شهيد دانشآموز «خديجه بهاري» در حالي كه انقلاب اسلامي داشت به ثمر مينشست ديده به جهان گشود.
وي از خردسالي به نماز و قرآن علاقه داشت و با اينكه سن كمي داشت، لطف و مهربانياش شامل حال اطرافيانش بود.
15 خرداد سال 1364 در شبي از شبهاي ماه مبارك رمضان بر اثر بمباران هوايي و اصابت تركش به ناحيه سر اين نوگل انقلاب، مجروح شد و در حالي كه به بيمارستان منتقل ميشد، در مسير بيمارستان به شهادت رسيد.
شهيد دانشآموز «خديجه بهاري» هميشه دوست داشت معلم شود؛ گرچه نتوانست در كلاسهاي درس تدريس كند ولي با شهادتش تمام خوبيها را آموخت.
حسن سلطاني، صبا سليماني، زينب عسگري و صبا ممدوح دانشآموزاني هستند كه زندگي كوتاه و پر بار اين شهيد بزرگوار را به تحرير كشيدند.
برچسب ها :
دلم تنگ عبرت گرفتن است...
گره بزن... دلم را، محکم به گوشه آن آسمانی دلت ، گره بزن، به کناره ی آن سپید بی کران، به ذره ای از آن خلوص بی وصف،به صمیمیت آن لحظه های خدایی و به منتهای تقوا داشتن..
دلم را به گوشه تقوایت گره بزن، دلم تنگ عبرت گرفتن است...
کار خدا را آسان کرد ، خیلی.
وقتی برای اعمالش کارنامه ساخت.وقتی هر روز کنار غیبت،دروغ،اسراف،تهمت،ریا،غرور،بدخلقی،خودخواهی و...برای خودش تنبیه نوشت،وقتی هر روز جدول قران خواندن و نماز، یتیم نوازی و دعا،زیارت ائمه و با وضو هیئت رفتن را با لذت برای خودش پر می کرد و خشنود بود از لبخند معبودش.
16 ساله بود که قدم هایش را به راه یک بلد راه گره زد، وقتی با آن جسه نحیفش تمام دنیا و متعلقاتش، نگرانی و دلبستگی هایش را در سایه قدم هایش جا گذاشت انگار می دانست زیاد دور نیست راهی که منتهایش می شود دعوت بی گزینش،می شود نام نامی رزمنده و ارزش بی منتهای شهادت...
نامش سیامک بود،سیامک میلاسی،متولد 1345 در امیدیه خوزستان.وقت جبهه رفتن دانش آموز سال سوم دبیرستان بود،شاگرد مدرسه مجید خیاط.
با این که کم سن و سال بود تمام تفریح و دلخوشی اش می شد مسجد و پایگاه بسیج محلشان.تمام دنیایش پیروی از امام وخشنودی مردم بود.
تمام یادگاری های مادر سیامک خاطره فرزندی صبور،مومن،نقاشی فرزندش از شهدا،امام ،نوار های سخنرانی عالمان و روحانیونی مانند آیت الله دستغیب،مطهری و طالقانی است.همین.
شاید کار آسانی نباشد وصف نوجوانی که سوای خیلی از بچه ها هم و غمش به جای تحصیل و تفریح ،نگرانی از این است که چرا نامش را عبد الله نگذاشتند، اینکه به خواهرانش یاد آور شود برای زینبی بودن فقط به ریسمان حجاب تمسک جویند،اینکه برادرانش ازامام و اطاعت از او، از انقلاب و پاسداری از آن لحظه ای غافل نباشند.
در وصف عظمت این شهید شاید نگاهی به فراگیری وصیت نامه اش بتواند زمزمه ای باشد از گوشه ای از آن خلوص و درک . میلاسی در وصیت نامه اش نوشته؛
حمد و سپاس ذات اقدس ملکوتی را که به چنین راهی هدایتمان کرد و از بودن و گندیدن ، به سوی شدن و رفتن و تو را دیدن راهنمایمان شد.
در بیکران لاله زار شهیدان هر روز لاله ای کاشته می شود و اشک چشم پروانه های سوخته بال، نهر های جاری این لاله زار را تشکیل می دهند که از ذلالت تا نهایت به اوج می روند و خود مایه حیات و تداوم انقلابند.
شهادت تزریق خون است بر پیکر اجتماع،این شهیدان هستند که به پیکر اجتماعی که دچار کم خونی است خون جدید وارد می کنند.
بزرگترین آرمان و آرزوی رسول خدا و امام صادق (ع) به وجود آمدن یک حکومت مقتدر اسلامی و وحدت و یکپارچگی مسلمین بود.اگر تمام مسلمین با هم متحد باشند قدرتی خواهند بود که هیچ کس در مقابل آنها نمی توانند ایستادگی کند.چنانچه امروز کسی که در ولایت فقیه متجلی در شخص حضرت امام ،کوچکترین تردیدی کند یا جاهل است یا مریض و مزدوراستعمار.حمایت حضرت امام از اولیا و اوصیا گرامی و ائمه طاهرین است و کوتاهی کردن به امام کوتاهی کردن به آنهاست.
از امام جلوتر نروید که گمراه می شوید و از او عقب نمانید که هلاک می شوید.همه حول محور الله جمع شوید و به خاطر اسلام تلاش کنید و وحدت کلمه را حفظ کنید تا پیروز شوید.
ما صلح پایدار و قدرتمندانه را در منطقه به ارمغان خواهیم آورد و به ملل دیگر یاد خواهیم داد تا چگونه در مقابل قدرتهای شیطانی بایستند.
بار الهی اگر رضایت تو در رفتن من است،مرا بعد از آمرزش بپذیر و اگر نه!رضایت تو دراین است که زنده باشم حتی کمتراز لحظه ای مرا به خودم وا مگذار.
خداوندا ! گناهان من زیاد است ، ولی رحمت ، گذشت و عفو تو خیلی زیادتر است، پس آمرزشت را شامل حالم بگردان تا واجبات و مستحبات را انجام و از محرمات بپرهیزم.تا عابدترین ، پارساترین و به تو نزدیکترین باشم وبدانید که مرگ فقط در جبهه ها نیست،در دنیا،همه مزه مرگ را خواهند چشید،پس چه بهتر که در راه خدا باشد. به خواهرانم عرض می کنم که سنگر حجاب را محکم حفظ کنید.زیرا حجاب شما کوبنده تر از سلاح من است. فاطمه (ع) را الگوی خود قرار دهید، هر که می خواهد زهرای اطهر را بشناسد باید او را در آئینه وجود زینب جستجو کند.
ای مادران ؛مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید،که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل شهادت 72 شهید را کرد.
به پدر و مادرعزیزم وصیت می کنم که در نبودم صبر کنند که خداوند صابران را دوست دارد.به برادرانم و خواهرانم عرض می کنم راه من که هم پیمان راه شهیدان است را ادامه بدهید و با ازدواج کردن با افرادی که با اسلام مخالفند ،با امام مخالف اند ،با روحانیت مخالف هستند جدا جلوگیری کنید.خمس و زکات و حج و واجبات دیگر را انجام بدهید و از محرمات بپرهیزید.اسم های بچه های خود را اسم پیامبر و ائمه قرار دهید.اگر نسبت به پدر و مادر و برادران و خواهرانم و غیره بدی کردم مرا ببخشید و حلالم کنید.
از دوری شما واقعا ناراحت می باشم و دلم برای شما تنگ می شود و به فکر شما هستم.دوستان را به کسب علم و دانش تا درجات بالا دعوت می کنم که خدا جویندگان علم را دوست دارد.
امام را دعا کنید
شهید که شد 20 سالش بود.در جنگ آرپیجی زن بود.خدا دعوتنامه اش را در جزیره سهیل و عملیات کربلای 4 امضا کرد.اما انگار مادرش باید برای دیدار فرزندش صبور بودن را مزه مزه می کرد،آن هم 12 سال.وقتی جنازه اش را آوردند خانواده اش هنوز امید داشتند به دیدار عزیز ترینشان.
آوردن استخوان های عزیزت وقتی هنوزبی تاب آن ثانیه ای هستی که کنار قاب در چشم در چشمش شوی زیاد هم لحظه ی آسانی نیست.
کاش کلمه کفاف می داد تا بگویم چه علاقه ای به سادات داشت،چه توجهی به نماز،ترفند جالبی برای امر به معروف و نهی از منکر داشت تا مبادا دل کسی شکسته و یا شرمنده شود،نگران بود،همیشه ،برای دوست،برای همسایه،برای یتیم....
برای خودش نامه اعمال نوشته بود،هر شب تمام روزش را نمره می داد تا پیش از شرمندگی در پیشگاه حق در دادگاه کوچک خودش حساب اعمالش را داده باشد.
شهید میلاسی یک دانش آموز بود،یک نوجوان، اما سن کمش بهانه ای برای سردر گمی و بی توجهی اش نشد.بین این همه آدم و تمام زرق و برق ها گم نشد.
فکرش را که می کنم می بینم او نگاهش فقط به یک نقطه بود
به گوشه چشم یک مرد راه بلد ...یک مولا...یک رهبر...
دلبسته وحدت بود و بی تاب یکی شدن.
اما امروز ما نگاهمان می چرخد...به فلان آدم،به فلان دوست،فلان جریان،فلان...
دچار کثرت و آشفتگی شدیم در این راه شلوغ.
دلمان را به گوشه تقوایت گره بزن...دلمان تنگ عبرت گرفتن است...
برچسب ها :
الگوي محمد 15ساله در تمام رفتارهايش پيامبر اكرم (ص) بود
شهيد دانشآموز «محمد بهروزه» با الگو گرفتن از پيامبر اكرم (ص)، كودكان را بر دوش خود قرار ميداد و با آنها بازي ميكرد.
شهيد دانشآموز «محمد بهروزه» در سال 1349 در دولتآباد استان كرمانشاه ديده به جهان گشود.
وي دوران تحصيلات خود را نيمه تمام گذاشت و براي جهاد در امرار و معاش زندگي مشغول به كار شد.
اين شهيد 15ساله با الگو گرفتن از پيامبر اكرم (ص)، كودكان را بر دوش خود قرار ميداد و با آنها بازي ميكرد و الگويي از صبر و ايمان براي برادر و خواهران كوچكتر از خود بود.
اين شهيد دانشآموز در شغل آزاد پدر خود را همراهي ميكرد تا اينكه در نخستين روز از سال 1364 در حالي كه به محل كار ميرفت بر اثر بمباران هوايي مزدوران عراقي، به درجه رفيع شهادت رسيد.
وي عاشق شغل معلمي بود در نتيجه معلم ايثار و شهادت شد تا به همه بياموزد، معناي حقيقي زندگي چيست.
برچسب ها :
شهيد 13 ساله به همه درباره حضور در نماز جمعه سفارش ميكرد
شهيد دانشآموز «مهدي بازگير» با اينكه 13 سال بيشتر نداشت، حضور در نماز جمعه را به همه سفارش ميكرد.
شهيد دانشآموز «مهدي بازگير»، سال 1346 در آبدانان ايلام ديده به جهان گشود؛ وي روز جمعه را مهمترين روز هفته ميخواند زيرا كه نماز جمعه در اين روز برگزار ميشود.
4 آذر 1359 اين بزرگمرد كوچك، كتابهاي درسش را در دست گرفت و به سوي مدرسه شتافت تا ايران اسلامي را آن گونه كه شايسته است، بسازد ولي دشمنان اسلام كه توطئهاي ديگر براي ايران چيده بودند و به زن و مرد، كوچك و بزرگ، پير و جوان رحم نميكردند؛ كوچههاي روستاهاي آبدانان ايلام را نيز هدف گلولههاي خود قرار دادند.
اين بار پيكر كوچك اين شهيد 13 ساله مورد اصابت موشكهاي دشمنان اسلام قرار گرفت و عاشقانه به ديدار حق شتافت و اكنون ايران اسلامي با ياد اين نوجوان شهيد و شهداي ديگر سربلند شده است.
برچسب ها :
شهيد 11 ساله آرزو داشت روزي حافظ قرآن شود
«سيدلقمان بازيار» آرزو داشت يا حافظ قرآن شود يا به شهادت برسد تا اينكه در سال 1378 در منطقه دهلران با انفجار مين به آرزوي شهادت رسيد.
شهيد دانشآموز «سيد لقمان بازيار» در سال 1367 در دهلران استان ايلام ديده به جهان گشود؛ وي در خانوادهاي متدين رشد پيدا كرد به طوري كه از 9 سالگي به مدت يك سال در امور فرهنگي مسجد فعاليت ميكرد.
اين شهيد 10 ساله به همراه 2 تن از همكلاسيهايش طعمه آثار مخرب بعد از جنگ تحميلي ايران و عراق شدند و در تاريخ 14 بهمن 1378 به شهادت رسيدند.
اين خادم كوچك مسجد، به قدري خلوص نيت داشت كه شربت شهادت بر كام شيرينش نشست.
سيدابراهيم، پسر خاله سيد لقمان با بيان خاطراتي از شهيد دانشآموز «سيدلقمان بازيار» اظهار ميدارد: اول مهر بود؛ سيدلقمان براي رفتن به مدرسه كيف نداشت؛ شهيد مرتضي و شهيد ابراهيم به دنبال او آمدند تا باهم به مدرسه "17 شهريور " بروند و سيدلقمان به آنها گفت «بچهها من كيف ندارم به مدرسه بيايم؛ شما برويد».
وي ادامه ميدهد: دوستان شهيد به خانه برگشتند و كيف خود را كادو كردند به او دادند ولي سيدلقمان قبول نكرد و آن روز بدون كيف به مدرسه رفت تا اينكه وي شروع به كار كرد و براي خودش يك كيف خريد.
مادر شهيد دانشآموز «سيدلقمان بازيار» نيز با بيان خاطراتي از وي اظهار ميدارد: پسرم خيلي دوست داشت، شهيد يا حافظ قرآن كريم شود اما هر وقت اين حرفها را مي زد، همه به او ميخنديدند و خطاب به او ميگفتند «جنگ ديگر تمام شده است و براي حفظ كردن قرآن كريم تو هنوز بچه هستي».
وي ادامه ميدهد: سيدلقمان گاهي اوقات دستفروشي ميكرد تا براي رفتن به مدرسه وسايل لازم را بخرد؛ يك سال قبل خريد كفش متوجه شد كه كفش خواهرش پاره شده است در نتيجه يك جفت كفش زيبا براي خواهرش و يك جفت كفش ساده براي خودش خريد.
سيدحسن بازيار برادر شهيد دانشآموز «سيدلقمان بازيار» هم بيان داشت: سيدلقمان علاقه عجيبي به حفظ كردن قرآن كريم داشت براي همين هنگامي كه قرآن تلاوت ميكرد، اگر اشتباه ميخواند، گريه ميكرد و ميگفت «اگر خوب ياد نگيرم، نميتوانم خوب ياد دهم».
بنابراين گزارش، سارا موسويان عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان سرگذشت اين شهيد دانشآموز را در تاريخ درخشان دفاع مقدس ثبت كرده است.
برچسب ها :
شهيد «لطيف برزكار» در 7 سالگي پرواز را تجربه كرد
شهيد دانشآموز «لطيف برزكار» در 7 سالگي در حالي كه در مزرعه همراه پدرش، كشاورزي ميكرد، مورد اصابت تركش بمبهاي هوايي رژيم بعثي عراق قرار گرفت و به همرا مادرش پرواز را تجربه كرد.
شهيد دانشآموز «لطيف برزكار» در سال 1357 در شهر ملكشاهي استان ايلام چشم به جهان گشود؛ هنوز 2 سال از عمر پر بارش نگذشته بود كه جنگ تحميلي آغاز شد.
وي در سال اول ابتدايي تحصيل ميكرد كه در 17 خرداد سال 64، رژيم بعث عراق شهر ملك شاهي را بمباران هوايي كرد و بر اثر اصابت تركش به ناحيه سر اين شهيد دانشآموز به همراه مادرش به لقاءالله پيوست و اكنون كوچه شهيد لطيف برزكار واقع در خيابان شهداي هفتمتير شهرستان ملكشاهي به نام اين شهيد 7 ساله ثبت شده است.
عليكريم برزكار پدر شهيد دانشآموز «لطيف برزكار» با بيان خاطراتي از آخرين لحظات عمر فرزندش، اظهار داشت: خرداد ماه بود و هر كسي كه زمين كشاورزي داشت، در آنجا مشغول كار بود؛ ما هم در يك كوچه پايينتر از منزلمان، قطعه زميني داشتيم كه آن روز در آنجا مشغول كار بودم.
وي ادامه داد: كم كم خستگي بر من غلبه كرد و لطيف به طرف زمين آمد و به او گفتم «تو اينجا چه كار ميكني؛ كاش در خانه ميماندي و با برادرت بازي ميكردي» لطيف گفت «تو را از پنجره ديدم كه خسته هستي آمدم كمكت كنم».
پدر شهيد دانشآموز «لطيف برزكار» بيان داشت: داشتم با لطيف صحبت ميكردم كه يك لحظه صدايم در ميان غرش وحشتناكي گم شد و از آن لحظه هيچ چيزي در ذهنم نمانده است؛ فقط وقتي به هوش آمدم خودم را روي تخت بيمارستان يافتم و پسرم كنار مادرش پيش خدا بود.
آمنه برزكار، بنفشه جمشيدي و مهوش خليلي عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان زندگي كوتاه اين شهيد دانشآموز را در تاريخ حماسه دفاع مقدس جمهوري اسلامي ايران ثبت كردهاند.
برچسب ها :
رحمان با منتقدان ضد نظام
اسلامي برخورد ميكرد
برادر شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» گفت: رحمان هرگز در محافلي كه عليه نظام جمهوري
اسلامي ايران عقيدهها و نظراتي بيان ميشد، حضور نمييافت و به شدت با آن افراد
برخورد ميكرد.
جاسم پايدار برادر شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» با بيان خاطراتي از وي، اظهار
داشت: رحمان به خاطر علاقه خاصي كه به پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) داشت در اكثر مجالس
و هيئتهاي مذهبي شركت ميكرد.
وي ادامه داد: برادرم در رشته رياضي دوره متوسطه بسيار موفق بود در حدي كه
مسئولان مدرسه به خاطر پيشرفتهاي درسي وي از پدر و مادرم تشكر ميكردند؛ رحمان
حتي به خواهران و برادرانش در درسهايشان كمك ميكرد.
برادر شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» خاطرنشان كرد: شهيد رحمان فردي مذهبي بود و
هرگز وارد محافلي كه عليه نظام جمهوري اسلامي ايران عقيدهها و نظراتي بيان ميشد،
حضور نمييافت و به شدت با آنها برخورد ميكرد و در مقابل حرفهاي آنها دلايل
منطقي بيان ميكرد و سعي در راهنمايي و امر به معروف و نهي از منكر داشت.
پايدار بيان داشت: برادرم در برابر ناعدالتيها، ظلم و ستمها ساكت نمينشست و
ايستادگي ميكرد و در رويارويي با مشكلات روزگار با تكيه به عنايت الهي و تلاش خود
با اين سختيها مبارزه ميكرد.
وي افزود: زماني كه رحمان در دوره دبيرستان تحصيل ميكرد فقط به اعزام به جبهه
فكر ميكرد و هميشه دوست داشت در آينده فردي مفيد براي جامعه خود باشد و براي ملتش
افتخار آفريند.
برادر شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» گفت: وي با توجه به شرايط محيطي و كمبود
امكانات همواره ساده ميزيست و هنگامي كه وعده ميداد به وعدهاش عمل ميكرد و با
اينكه شهيد در خانواده فقيري زندگي ميكرد، نسبت به افراد فقير كمال دلسوزي را
داشت.
پايدار با اشاره به اينكه شهيد رحمان دوستان را به مبارزه با ظلم و بيعدالتي دعوت
ميكرد، اظهار داشت: برادرم نسبت به شخصيتهاي ديني از جمله حضرت امام خميني(ره)
و آرمانهاي انقلاب پايبندي خاصي داشت و همواره خوشخلق، مهربان و صادق بود و
دوستان را به اين امر توصيه ميكرد.
شهيد 17 ساله به واسطه علاقه به اهل بيت(ع) اسوه بود
پدر شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» گفت: پسرم به واسطه علاقه به اهل بيت(ع) با
اطرافيان خوشرفتاري ميكرد به طوري كه رفتار وي اسوه اخلاقي براي فرزندان آشنايان
بود.
شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» در سال 1350 در اسلامآباد استان كرمانشاه ديده به
جهان گشود و در خانوادهاي معتقد و پايبند به اصول مذهبي و تربيتي رشد يافت.
اين شهيد دانشآموز در سال سوم متوسطه در رشته رياضي تحصيل ميكرد و زماني كه
تجاوزات رژيم بعث عراق را ديد، ترجيح داد تا براي دفاع از ميهن اسلامي به جبهه
برود. وي حدود يك سال و 8 ماه در جبهه كرمانشاه حضور داشت تا اينكه 27 خرداد 1367
در 17 سالگي در منطقه حلبچه به شهادت رسيد.
پدر شهيد دانشآموز «رحمان پايدار» با بيان خاطراتي از فرزندش اظهار ميدارد:
رحمان دوستدار سرور و سالار شهيدان امام حسين(ع) بود و به واسطه اعتقاد به اهل بيت
پيامبر(ص) با اطرافيان خوشرفتاري ميكرد به طوري كه رفتار وي اسوه اخلاقي براي
فرزندان دوستان و آشنايان بود.
وي ادامه ميدهد: پسرم به ورزشهاي رزمي و فوتبال علاقه داشت و در اين رشتهها
فعاليت ميكرد.
پايداربيان ميكند: شهيد رحمان در همه راهپيماييها حضور داشت تا اينكه با آغاز
جنگ تحميلي به جبهههاي حق عليه باطل شتافت و در عملياتي در حلبچه به درجه رفيع
شهادت رسيد.
وحيد احمديفرد، سجاد بهراميپور و حسين كريمي عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان
با پژوهش در زندگي اين شهيد نام ستارهاي ديگر را بر تاريخ اسلام ثبت كردند.
برچسب ها :
دانشآموز شهيد : در مراسم تشييع پيكرم فقط براي امام شعار دهيد
در وصيتنامه شهيد دانشآموز «عبدالرحيم بزرگي مقدم» آمده است: مادرم و پدرم حلالم كنيد و در مراسم تشييع جنازهام گريه و زاري نكنيد بلكه فقط براي حمايت از امام خميني (ره) شعار دهيد.
شهيد دانشآموز "عبدالرحيم بزرگي مقدم " در سال چهارم دبيرستان تحصيل ميكرد اما به قدري بصيرت پيدا كرده بود كه با ديدن حملات دشمن لحظهاي آرام ننشست و به سوي جبهههاي حق عليه باطل شتافت.
وي در عمليات "والفجر مقدماتي " با تقد?م خون خود، پايههاي انقلاب اسلامي را مستحكمتر كرد؛ در وصيتنامه اين شهيد دانشآموز آمده است:
"إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ "
با نثار صميمانهترين سلامها به رهبر كبير انقلاب كه فرياد آزادانه جاودانهاي بر ضد استكبار جهاني هستند و ايشان بزرگترين رهبران نسل نو، يگانه راهنما، رزمندهاي دلير و ابرمرد قرن بيستم و پيشواي سياست هستند؛ رهبري كه ستونهاي غرب و شرق را به لرزه انداخت و بيعدالتي و ظلم را ريشهكن كرد. رهبري كه نور جاويدانياش از سرزمين مقدس اسلام درخشيدن گرفت و ميرود تا بر سرزمينهاي اسلامي نورافشاني كند و بر كل جهان پرتو افكند.
رهبري كه پرچمدار آزادي و رهايي و دعوت كننده مسلمين به سوي خوشبختي و به سوي قلعههاي انسانيت است؛ رهبري كه نهضت اسلامياش از اعماق اسلام عزيز است.
من امام خميني (ره) را مسلماني مجاهد، مجاهدي مؤمن، مؤمني زاهد، زاهدي عابد، عابدي سركش، سركشي متواضع، متواضعي پيروز، پيروزي ساكن، ساكني خروشان ميدانم پس او را دعا ميكنم.
به همه برادران و خواهران توصيه ميكنم كه به رهنمودها و فرامين امام خميني (ره) توجه داشته و او را تنها نگذارند و فرمايشات ايشان را در جهت خودسازي در وجود خود پياده كنند.
همه دوستان بدانند تخلف و عدم اطاعت از اين رهبر، اين سلاله پاك رسول خدا (ص)، عدم اطاعت از رسول خدا (ص) است و ايشان تنها كسي است كه ميتواند جامعه را از منجلاب فساد بيرون آورد و بر سير اليالله هدايت كند و يقيناً خط ايشان منطبق با خط اصيل اسلام است.
بنده اعلام ميكنم اگر مرا تكه تكه كنند و اگر در ميان آتش باشم، ذرههاي خاكسترم صدا ميزند "اللهاكبر، خميني (ره) رهبر " "خدايا خدايا تا انقلاب مهدي (عج) خميني (ره) را نگه دار ".
از پدر، مادر، خواهران و برادران عزيزم كه اين حقير آنها را اذيت كردهام، ميخواهم مرا عفو كنند و اگر نافرماني از بنده حقير ديدهاند، مرا ببخشند و از آنها ميخواهم در سوگ من گريه نكنند؛ من گريه نميخواهم من احتياج به پيرو دارم با رفتن من سلاح به دست گيريد و از اسلام عزيز دفاع كنيد.
مادر عزيزم! من از امام حسين (ع) كه بيشتر نيستم بايد با صبر و طاقت و تحمل در سوگ من، دين خود را به انقلاب اسلامي ادا كنند.
مادر عزيزم! مگر خون من گلگونتر از خون امام حسين (ع) است؛ مادر افتخار كن و شاد باش كه خدا اين سعادت را به فرزندت داده كه جان خود را در راه او نثار كند و هر كسي اين سعادت را ندارد.
مادرم و پدرم حلالم كنيد و در مراسم تشييع جنازهام گريه و زاري نكنيد بلكه فقط براي امام خميني (ره) شعار دهيد.
از همه ميخواهم هنگامي كه كربلاي حسيني به همت رزمندگان اسلام آزاد شد، به كنار قبر امام حسين (ع) عزيز رفته و مرا دعا كنيد.
اميدوارم صحنه جهان با وسعتش به يك دادگاه الهي مبدل شود كه حاكمين آن مسلمين و محكومين آن كافران باشند و كافران را به اشد مجازات برسانند.
"همه مرا حلال كنيد "
عبدالرحيم بزرگي مقدم
برچسب ها :
زهرا عكس امام (ره) و يك گلبرگ محمدي را در دفترش نگهداري ميكرد
خواهر شهيد دانشآموز «زهرا تركمن» گفت: زهرا هميشه عكسهاي امام خميني (ره) را همراه يك گلبرگ محمدي در هر صفحه از دفترش نگهداري ميكرد اما من هيچ وقت نتوانستم راز اين كار او را بفهمم.
هفتمين فرزند خانواده محمود تركمن در سال 1348 در اسلامآباد كرمانشاه ديده به جهان گشود؛ پدر و مادر اين خانواده مذهبي زيباترين نام يعني «زهرا» را بر اين دختر نهادند. زماني كه «زهرا» 9 بهار از عمرش را درك كرد، مادرش براي او چادري سفيد با گلهاي صورتي دوخت و مهمان غريبه و نامحرم به خانه زهرا ميآمد، او چادر گلدار صورتي را بر سر ميكرد و مانند فرشتهاي كوچك به استقبال مهمانان ميرفت.
فاطمه تركمن خواهر شهيد دانشآموز «زهرا تركمن» با بيان خاطرات خواهر كوچكترش اظهار ميدارد: زهرا داراي هوش فوقالعادهاي بود؛ وي در انجام واجبات ديني اصرار داشت و در جلسات قرآن شركت ميكرد كه نسبت به كودكان هم سن و سالش زودتر از همه قرآن را فرا گرفت.
وي ادامه ميدهد: زهرا تركمن در ايام محرم به مادرش اصرار ميكرد كه مراسم روضهخواني در منزل برگزار كند كه بنا بر اصرار زهرا هميشه در ايام محرم نداي «يا حسين (ع)» از منزل ما بر ميخاست و زهرا خادم امام حسين (ع) در منزل بود.
خواهر شهيد دانشآموز «زهرا تركمن» بيان ميدارد: خواهرم از زماني كه زبان به سخن گشود هيچ يك از اعضاي خانواده را با كلمه «تو» خطاب نميكرد. او هيچ گاه كاري نميكرد كه مجبور به معذرت خواهي شود. زهرا با سن كمي كه داشت احساس مسئوليت ميكرد و در مواجهه با مشكلات اجازه نميداد، كسي مرواريدهاي جاري شده از چشمش را ببيند.
وي ميافزايد: عصبانيت براي او معنايي نداشت و زماني كه ما عصباني ميشديم، مثل يك خواهر بزرگتر با ما شوخي ميكرد.
تركمن اضافه ميكند: زهرا هميشه عكسهاي امام خميني (ره) را جمع ميكرد و همراه با يك گلبرگ محمدي در هر صفحه از يك دفتر نگهداري ميكرد اما من هيچ وقت نتوانستم راز اين كار زهرا را بفهمم. هر وقت از زهرا ميپرسيدم چرا اين كار را ميكني با همان زبان كودكانه و شيرينش ميگفت «اين يك راز بين من و گل محمدي است».
وي بيان مي دارد: آرام آرام همه باورشان شده بود كه زهرا، آسماني است. بالاخره روز 31 شهريور 59 از راه رسيد. زهرا با چادر سفيدش از منزل به قصد رفتن به مغازه پدر خارج شد. هر چقدر به زهرا اصرار كرديم كه از منزل خارج نشود، گوش نكرد و گفت «پدر الان در مغازه است؛ قول ميدهم به مغازه بروم و پدر را به منزل بياورم» زهرا رفت ولي دل من و مادر و برادرم پر از آشوب بود. تا اينكه اين فرشته زميني در بمباران هوايي و در 11 سالگي به آسمان پركشيد و به شهادت رسيد.
به گزارش توانا، فاطمه بستام، حديث تابش و حسنا كرمي عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان در زندگي اين شهيد دانشآموز پژوهش كردند و نيك سيرتي وي را بر صفحه روزگار نوشتند.
برچسب ها :
شهيد دانشآموز «محمد تكبيري» با اينكه 13 سال بيشتر نداشت، به مسائل اسلامي بسيار توجه ميكرد.
شهيد دانشآموز «محمد تكبيري» فرزند صفدر در سال 1352 در ايلام ديده به جهان گشود و تا مقطع راهنمايي تحصيل كرد.
وي در انجمن اسلامي نيز فعاليت ميكرد و داراي 2 دوست در جبهه به نامهاي شهيد سعيد نورآبادي و خيرالله كهزاديان بود؛ همچنين در حال حاضر مدرسهاي به نام شهيد « محمد تكبيري» نامگذاري شده است.
اين دانشآموز بسيجي، پس از يك سال حضور در جبهه ايلام در سن 13 سالگي در تاريخ 4 بهمن 1365 در شهر ايلام «منطقه بان سفيد» توسط تيربار دشمن به مقام رفيع شهادت رسيد.
*شهيد تكبيري روي حجاب زنان حساسيت داشت
محمود تكبيري، عموي شهيد دانشآموز «محمد تكبيري» با بيان خاطراتي از وي اظهار ميدارد: محمد با توجه به اينكه كودكي بيش نبود ولي به مسائل اسلامي بسيار توجه ميكرد.
وي با بيان اينكه شهيد «محمد تكبيري» در خصوص رعايت حجاب به همه تذكر ميداد، ادامه ميدهد: شهيد روي حجاب زنان حساسيت داشت به همين جهت مورد احترام والدين، فاميل و آشنايان خود قرار گرفته بود؛ براي همه تعجبآور بود كه اين شهيد در سن نوجواني اين گونه عاقلانه رفتار ميكرد.
عموي شهيد دانشآموز «محمد تكبيري» با بيان خاطراتي از اين شهيد دانش آموز ميگويد: وقتي كه شهيد محمد در منطقه «بان سفيد» ايلام با خانواده خود در چادر زندگي ميكرد، حدوداً نيم ساعت قبل از شهادت وي، نماينده امام خميني (ره) در منطقه غرب كشور جهت بازديد و احوالپرسي مردم و جهت سركشي همراه تعدادي از مقامات استان به محل استقرار چادرها مراجعه كردند.
وي ادامه ميدهد: دقيقاً به ياد دارم كه بعد از بازديد از ستاد كمك رساني به مردم و پرسوجو، شهيد «محمد تكبيري» به همراه پدرش با شعارهاي كوبنده «درود بر خميني (ره) و مرگ بر آمريكا و صدام» همراه با بقيه مردم، نماينده رهبري را همراهي ميكردند كه بعد از بازديد آنها و خروجشان از منطقه، هواپيماهاي مزدور عراقي اين نقطه را بمباران كردند و محمد و پدرش به شهادت رسيدند.
* شهيد تكبيري نسبت به سن خود از نظر عقلي بسيار جلوتر بود
اميد تكبيري، برادر شهيد دانشآموز « محمد تكبيري» نيز در خصوص خاطره از بردار شهيد خود بيان ميكند: تنها آرزوي او اين بود كه خلبان شود تا بتواند به جمهوري اسلامي ايران كمك كند تا حق اين همه ظلم را از صدام بگيرد.
برادر شهيد «محمد تكبيري» تصريح ميكند: محمد هميشه بعد از نماز دعا ميكرد كه «اي خدايا به رزمندگان ما نيرو بده تا بتوانند از كشور اسلامي ما دفاع كنند تا اين بيرحمهاي سنگدل به كشور ما تجاوز نكنند».
وي با اشاره به خصوصيات رفتاري شهيد « محمد تكبيري» ميگويد: شهيد نسبت به سن خود از نظر عقلي و هوشي بسيار جلوتر بود.
تكبيري ادامه ميدهد: وي به فاميل و اقوام احترام خاصي ميگذاشت و مرتباً به آنها سر ميزد و احوال آنها را ميپرسيد و اگر براي يكي از اقوام مشكلي پيش ميآمد، بسيار ناراحت ميشد و با آن سن كمي كه داشت سعي ميكرد مشكلات آنها را حل كند.
برادر شهيد دانشآموز «محمد تكبيري» اظهار ميدارد: وي در مدرسه نيز با همكلاسيهايش همينگونه بود و در درسهايش نيز موفق بود به همين دليل دبيران او را دوست داشتند و اقوام نيز نسبت به او ارزش زيادي قائل بودند، به طوري كه همه از اين نحوه برخورد او در اين سن تعجب ميكردند و براي او احترام خاصي قائل بودند.
عبدالمهدي پيرحياتي
شهيد 13ساله: پيوندتان را با امام امت مستحكمتر كنيد
در وصيتنامه شهيد دانشآموز «عبدالمهدي پيرحياتي» آمده است: برادران! هيچگاه دست از ياري دين اسلام برنداريد و با امام امت، خميني كبير پيوندتان را مستحكمتر كنيد و هيچگاه چون مردم كوفه كه به حضرت علي (ع) و مسلمبن عقيل و امام حسين (ع) پشت كردند، پيمانشكن نباشيد.
شهيد دانشآموز «عبدالمهدي پيرحياتي» در سال 1346 در درهشهر استان ايلام ديده به جهان گشود و با آغاز جنگ تحميلي به جبهه منطقه غرب كشور شتافت تا اينكه پس از 2 ماه در جبهههاي حق عليه باطل در تاريخ 28 آبان 1359 در حالي كه 13 سال بيشتر نداشت، در تپه سومار غرب به شهادت رسيد. در وصيتنامه اين شهيد دانشآموز آمده است:
بسماللهالرحمنالرحيم
«ما اراده كردهايم تا مستضعفان زمين را نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان حقيقي زمين قرار دهيم» آيه 5 سوره قصص
اكنون كه به لطف خداي مهربان عازم جنگ و نبرد با كفار و دستپروردههاي امپرياليسم و سوسيال امپرياليسم جهاني هستيم، چند كلمهاي به عنوان وصيت با نزديكان خود دارم البته منظور از نزديكان خودم يعني برادران مسلمان جهان و كساني كه به پيامبري حضرت محمد (ص) و كتاب آسماني قرآن كريم ايمان آوردهاند.
برادران! هيچگاه دست از ياري دين اسلام برنداريد و با امام امت خميني (ره) كبير پيوندتان را مستحكمتر كنيد و هيچگاه چون مردم كوفه كه به حضرت علي (ع) و مسلمبن عقيل و امام حسين (ع) پشت كردند و از پيمان خود گذشتند، عمل نكنيد و پيمانشكن نباشيد.
به خدا قسم مطمئن هستم كه در صورت مرگ باز هم مانند لشكر امام حسين (ع) پيروز و سرافراز هستيم.
شهادت را تولدي دوباره و آغاز يك زندگي نوين همراه با سعادت ابدي ميدانم پس چرا به سوي سعادت ابدي نباشم و افتخار اين دنيا و آن دنيا نصيب خود نگردانم.
برادران مسلمان در شبهاي جمعه برايم از خداوند درخواست آمرزش كنيد و سوره فاتحه نيز فراموش نشود. اميدوارم سعادت دنيا و آخرت نصيب تمام مسلمانان جهان شود.
صحرا پرهيزگاري و ناهيد ربيعي سرگذشت پژوهان شهداي دانشآموز در اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان، زندگي اين شهيد را در تاريخ درخشان هشت سال دفاع مقدس ثبت كردهاند.
برچسب ها :
تاریخچه اجمالی
توافقنامه فرمانده نیروی مقاومت و وزیر آموزش و پرورش درسال 1371 اولین
سند رسمی ودر سطح ملی است که ارتباط سازمانی بسیج دانش آموزی
بانظام آموزش و پرورش را تعریف می کند و شکل می بخشد. قانون تشکیل و
توسعه بسیج دانش آموزی که در مجلس پنجم درسال 1375 به تصویب رسید
مهم ترین سندی است که قانون بسیج دانش آموزی را تعریف می کند و
وظایفی را بر عهده بسیج و وزارت آموزش و پرورش قرار می دهد.آیین نامه
اجرایی این قانون را دولت نهم درسال 1386 به تصویب رساند.
شهدای دانش آموز
محمد تكبيري زهرا تركمن عبدالرحيم بزرگي مقدم رحمان پايدار
لطيف برزكار سيد لقمان بازيار مهدي بازگير محمد بهروزه
سيامك ميلاسي خديجه بهاري پرويز باپيري علي اصغر بزرگاني
علي اصغر بسطامي رضا علي بهمني صلاح الدين بصيري
رضاعلي بهمني عباس اميري صيدنور اكبري اقبال
مسلم احمدي غلامحسين اكبري فردين الفتي هجوم آبادي
اصغر اسدبيگي پيمان اميري رحمان ارشدي بهزاد اردلان
حبيب الله آغاسي بهزاد اردلان خسرو آرمين حميدرضا مرادي
محمد كرم قمشه محمدرضا شرافت مجتبي شيخي كرمي
حسين رشيدي فر رحمان ميدجاني محمدتقي عسگرزاده
طوبي يزدانخواه كناري غلامحسين شايان مرادعلي مرادي
رسول دمياد
برچسب ها :
تشریح نشان بسیج دانش آموزی
گلهای لاله:
گل های لاله یادآورشهدای دانش آموز است که باطراوت وشادابی در نشان سازمان بسیج دانش آموزی می درخشند.
اسلحه:
اسلحه نشان ازهویت آمادگی دفاعی اعضای بسیج دانش آموزی است.
کتاب قرآن:
کتاب قرآن نشان دهنده ی جهان بینی اسلامی اعضای بسیج دانش آموزی و توجه این نهاد مقدس به فعالیت های فرهنگی می باشد.
قلم:
قلم شئ مقدسی است که خداوند نیز به جایگاه وارزش آن در تعالی انسان قسم یاد کرده است.
برچسب ها :
صفحه قبل 1 صفحه بعد